روزنه امید

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

پدر و مادرهایی که با جوانان سرو کار دارید سلام

فهرست مطالب

مقدمه. 2

1- تربیت در لغت و اصطلاح. 3

2- جوان و سن جوانی. 4

3- اهمیت تربیت جوان. 5

4- شناخت روحیات جوان. 7

5- شناخت بحران های شروع جوانی. 8

6- شناخت عوامل مؤثر در تربیت موفق.. 9

7- جنبه‌های عملی تربیت.. 11

8- الگوهای قرآنی در برخورد با جوان. 12

توصیه ها و نتیجه گیری.. 14

منابع و مآخذ. 1

 

  مقدمه

تربیت به معنای فراهم کردن بستری مناسب برای شکوفایی استعداهای موجود و به فعلیت در آوردن آن­ها در جهت هدایت به صراط مستقیم و رسیدن به کمال مطلوب با توجه به دین و مبانی دینی است، كه اين مهم را والدين به عنوان اولين مربيان فرزندان در دوران جواني به عهده دارند و اين نوشته به آن خواهد پرداخت؛ حال این سؤال پیش می­آید که والدین این مهم را چگونه به انجام رسانند به عبارت دیگر وظايف والدين در تربيت فرزندان در دوران جواني چيست و پدر و مادر در قبال فرزندان چه مسؤليتي بر عهده دارند؟ پژوهش حاضر به دنبال پاسخ گویی به این سؤالات است و تا جایی که امکان داشته باشد به آن می‌پردازد.

 موضوع حاضر از دیدگاه قرآن و سنت، امورتربیتی و علوم اجتماعی قابل بررسی است و منابع آن قرآن كريم كتابهاي روايي و اخلاقي، تربيتي و كتاب هاي روان شناسي و جامعه شناسي است. 

هجمه تبلیغات بیگانگان و نا آشنایی والدین و جوانان یکی از مسائلی است که تحقیق و پژوهش در این مورد را ضروری می کند، از طرفی مهم ترین دوران تربیتی عمر، که نقش ویژه ای در زندگی آینده دارد، دوران جوانی است که به عنوان بهترین فرصت- برای والدین جهت تربیت فرزندان و برای فرزندان جهت تربیت پذیری، تلاش و شکوفایی استعدادها - مطرح است، بنابراین سنین جوانی بهترین زمان برای ایفای نقش تربیتی والدین است، تا در شکوفایی استعدادهای فرزندان بکوشند.

آن چه در این زمینه برای پدران و مادران ضروری است، برخورداری از اطلاعات لازم، در مورد برخورد صحیح با جوانان، و راه های تثبیت عقاید مذهبی در آنان و داشتن مهارت های لازم در این زمینه است و برای این که والدین از مهارت لازم برخوردار باشند و فرزندان خود را صحیح تربیت کنند ضروری است در مورد عوامل موفقیت در تربیت پذیری جوانان، اطلاعاتی داشته باشند و هم چنین موانع تربیت پذیری و انحراف آنان را بدانند تا اقدامات لازم را به موقع انجام دهند.

بانگاهی به سیر تاریخی موضوع، به این نکته پی می بریم که، تربیت جزء لاینفک زندگی آدمی بوده و همیشه از نیازهای ضروری از زندگی بشر به شمار می رفته است؛ هر انسانی که از احساس مسئولیت بهره ای برده و برای آینده‌ی فرزندان خود اهمیتی قائل است به دنبال تربیت آنان نیز خواهد بود و میزان موفقیت او به تلاش، اطلاعات و هدف او، بستگی دارد.

جامع‌ترین و کامل‌ترین کتاب‌هایی که در رابطه با جوان تألیف شده، کتاب گفتار فلسفی(جوان از نظر عقل و احساس) در دو جلد و از همین محقق کتاب دیگری تحت عنوان بزرگ سال و جوان (از نظر افکار و تمایلات) است، که مطالب آن بسیار است و فهرست و دسته بندی مناسبی ندارد، مطالب علمی آن در میان سخنان دیگر پراکنده شده و با حالت سخنرانی مطرح گردیده است؛ لذا انجام پژوهشی در این باب ضروری است.

پژوهش حاضر در چهار محور تهیه و تنظیم شده است و غیر از فصل اول که مباحث مفاهیم و مقدماتی است بقیه مباحث ضروری به نظر می رسد.

 

1- تربیت در لغت و اصطلاح

واژه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی تربیت از ماده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی ربو به معنای رشد و نمو: «ربا: رَبا الشي‏ءُ يَرْبُو رُبُوّاً و رِباءً: زاد و نما[1]» و نیز به معنای فضل و زیادی آمده است، اما معنای تربیت عام است و شامل همه‌ی مراتب حصول نشو و نما و زیاده می‌شود[2].

تربیت در لغت به معنای(پروردن، پروراندن، آداب و اخلاق را به کسی آموختن و…)[3] آمده است و در اصطلاح عبارت است از: پرورش روح در جهت نیل به کمال، پرورش جسم در جهت سلامتی بدن و پرورش فکر و تعقل در جهت تعالی اندیشه است، به طوری که استعدادهای بالقوه در وجود آدمی را به فعلیت درآورد و لیاقت ها و شایستگی های او در این سه جهت شکوفا شود و در نتیجه بتواند در طول عمر خود از این سه نیروی روحانی، جسمانی و عقلانی، استفاده ی بهینه کند و دنیا و آخرت خود را با تربیت صحیح و استفاده از تجربیات گذشتگان آباد نماید؛ این تربیت است که راه کسب تجربیات، دست یابی به علوم دیگران، عبرت گیری از تاریخ و استفاده ی صحیح از آن را برای آدمی هموار می کند، بنابراین با در نظر گرفتن موضوع در یک تعریف جامع می توان گفت: تربیت جوان عبارت است از فراهم کردن بستری مناسب، برای شکوفایی و فعلیت یافتن همه جانبه ی استعدادهای بالقوه در وجود جوانان، جهت حرکت در صراط مستقیم و رسیدن به کمال مطلوب، با توجه به مبانی دینی.

2- جوان و سن جوانی

جوان در لغت به معنای : برنا ، هر چیز که از عمر آن ، چندان نگذشته باشد ، مقابل پیر و مجازاً به معنای تازه و نو[4] و در لغت عرب : جوان  عبارت است از : الشابّ : من کان فی سنّ الشباب[5] ؛ یعنی کسی که درسن جوانی باشد .

در مورد واژه‌ی شاب آمده است: «شَبَّ- شَبَاباً و شَبِيبَةً [شبّ‏] الغلامُ: آن كودك جوان شد» جوان در لغت مترادف کلمه‌ی شاب و فتی در عربی است و در باره‌ی محدوده‌ی سن جوانی بین محققین و علمای علم تربیت اتفاق نظر وجود ندارد ولی به طور کلی می توان گفت: سنین جوانی همان سنینی است که انسان هم به لحاظ جسم و هم به لحاظ اندیشه و روان از بیشترین نیرو برخوردار است.

برخی این دوران را پس از شکوفایی بلوغ تا سن ۲۶سالگی[6]به عنوان سن جوانی مطرح کرده اند، برخی دوران بلوغ را نیز جزء سنین جوانی به حساب می آورند و آن را تا مرز ازدواج می‌دانند[7]»؛ برخی نیز گفته‌اند: «الشباب: الغلام من حد البلوغ الی الثلاثین»[8]، (نوجوان از هنگام بلوغ تا سی سالگی).

به هر حال جوانی دوره ای است که در پی کودکی و نوجوانی پدید می آید و به دنبال نوروز نوجوانی، بهار جوانی از راه می رسد، حضرت آیت الله خامنه ای (مد ظله العالی) می فرماید: «جوانی – این دوران مشعشع و درخشان – دوره ای است که اگر چه چندان طولانی نیست، آثارش یک آثار ماندگار و طولانی در همه‌ی زندگی انسان است»[9].

سن جوانی مرحله ای حساس و مهم از عمر است که روایات، به غنیمت شمردن آن را، بسیار سفارش کرده اند؛ انسان در این دوران، از حالت کودکی و نوجوانی پا به عرصه ی جوانی می گذارد و به دنبال آن تغییرات اساسی در جسم، روح و فکر او صورت می پذیرد، و به همین دلیل هنوز حالت هیجان و آشگفتی ناشی از بلوغ را دارد، و در اثر داشتن انرژی و قدرت زیاد جسمانی و داشتن احساسات پرشور و رشد علاقه ها و آرزوهای بی شمار، درگیری بزرگی در روح و روان او ایجاد شده و گاه برای تشخیص مصالح خود، نیز مجال و فرصت درست اندیشیدن را پیدا نمی کند، ولی به مرور زمان از این حالت بیرون می آید و به دلیل رشد عقلانی کم کم، روبه اعتدال فکری می گراید، لکن این تعادل در همه یکسان نیست و در برخی تا ۲۱سالگی نیز طول می کشد. شاید به دلیل همین ویژگی باشد که جوانی در روایات به شعبه ای از دیوانگی و جنون تشبیه شده است: « الشُّبابُ شُعبَةٌ مِنَ الجُنونِ »[10]؛ (جوانی شاخه ای از دیوانگی است).

3- اهمیت تربیت جوان

به طور کلی مجموع فراز و نشیب زندگی انسان در سه مرحله خلاصه می شود که قرآن کریم آن را به خوبی بیان کرده است: «اللهُ الّذِی خََلَقَکُم مِن ضُعفٍ ثُمَّ جَعَلَ مِن بعدِ ضُعفٍ قُوة ً ثُمَّ جَعَلَ مِن بَعدِ قُوةٍ ضُعفًا وَ شِیبَه»[11]؛ ( الله کسی است که شما را از ضعف و ناتوانی آفرید و بعد از ضعف، قوت و توانایی قرار داد، سپس بعد از این دوران، دوباره دوران ناتوانی و پیری فرا می رسد).

طبق آیه ی شریفه، اوج این سه مرحله از عمر، دوران جوانی است که با توانایی و قدرت همراه بوده و برخورداری از تربیت صحیح می تواند آن را جزء مرتفع ترین و عالی ترین دوران زندگی قرار دهد ؛ زیرا که قلب جوان آمادگی پذیرش هر بذری را دارد ؛ چنان که امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه‌السلام) می فرماید : « إنَّما قَلبُ الحَدثِ کالارضِ الخالیه ما أُلقِیَ فیها مِن شَیءٍ  قبلتهُ »[12] ؛ (دل جوان مانند زمین پاک و مهیایی است که هر بذری در آن بیفشانند آمادگی پذیرش آن را دارد).

تربیت خوب می تواند استعدادهای بالقوه ی جوان را به فعلیت برساند ؛ محدوده ی این سنین علی رغم اختلاف نظرها ، طبق روایات از ۱۴ تا  ۲۱ سالگی است ، چنان که در حدیثی آمده است :

« الولدُ سیدٌ سبعَ سنینِ و عبدٌ سبعَ سنین و وزیرٌ سبعَ سنین فإن رضیتَ أخلاقَهُ لإحدی عشرینَ و إلا فاضرِب علی جَنبِهِ فَقد أعذرتَ إلی اللهِ تَعالی »[13]؛ ( فرزند هفت سال آقاست ، هفت سال بنده و هفت سال وزیر ؛ اگر تا بیست و یک سالگی خصلت های او را پسندیدی ( که خوب ) وگرنه او را به حال خودش رها کن ،  به تحقیق که نزد خداوند معذور خواهی بود ) .

طبق این روایت، سنین جوانی آخرین مرحله ای است که پدر و مادر در تربیت فرزندان نقش اساسی داشته و با در نظر گرفتن روشی مناسب می توانند قدمی در جهت موفقیت و سعادت فرزندان خود بردارند؛ البته واضح و روشن است که نیاز به هدف، برنامه ریزی دقیق و پشت کار، لازمه‌ی هرکاری از جمله تربیت فرزنـدان است؛ آ. س. ماکارنکو، نویسنده‌ی کتاب های تربـیتی می نویسد:

 والدین فقط در کنار فرزندان بودن را کافی می دانند و امیدوارند که ، همه چیز به خودی خود به دست بیاید، آن‌ها نه هدف معینی دارند و نه برنامه‌ی مشخّصی؛ مسلّما ً در چنین موردی نتیجه‌ی کار هم همیشه اتفاقی خواهد بود، و اغلب چنین والدینی بعد تعجب می‌کنند که چرا فرزندانشان، بد بار آمده اند؛ هرگاه هدف از پیش نامعلوم باشد، هیچ کاری را نمی‌توان، خوب انجام داد[14].

به طور کلی تربیت در سنین جوانی از جهات فراوانی حائز اهمیت است، در روایات نیز بر این امر بسیار تأکید شده است؛ امام صادق (علیه السلام) به احول می فرماید : «علیکَ بالأحداثِ ، فإنّهُم أسرَعُ إلی کُلِّ خیرٍ »[15]؛ (جوانان را دریابید زیرا آنان زودتر از دیگران به کارهای خیر روی، می آورند).

جوانان به دلیل اشتغالات کمتر و انسجام بیشتر افکار، قابلیت تربیت پذیری بسیاری دارند؛ چنان که امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام) به امام مجتبی (علیه السلام) می فرماید: « فبادَرتُکَ بِالأدَبِ قبلَ أن یَـقسُوَ قلبَکَ و یَشتَغِلَ لبُّکَ »[16]؛ ( پس به تربیت تو همّت گماشتم قبل از این که قلبت سخت شود و فکرت به امور دیگری مشغول گردد ) .

بنابراین پدر و مادر به عنوان مؤثرترین مربی در این دوره ی تربیتی ، اساسی ترین نقش را در تربیت فرزندان ایفا می کنند و طبق آیات و روایات هر انسانی که متولد می شود بر پایه ی توحید و فطرت خداجویانه متولد می شود و این والدین هستند که با تأثیر گذاری خود بر فرزندان ، آنان را یهودی و یا مسیحی بار می آورند؛ از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که: «کلُّ مولودٍ یُولدُ عَلَی الفطرةِ الاّ أنّ أبَواهُ یُهَوِّدانِهِ أو یُنَصِّرانِهِ أو یُمَجِّسانِهِ »[17]؛ ( هر مولودی بر مبنای فطرت و سرشت خدایی متولد می شود و جز این نیست که پدر و مادرش او را یهودی یا مسیحی و یا زرتشتی، بار می آورند).

این حدیث وظایفی را در قبال تربیت فرزندان ـ مخصوصاً در دوران جوانی ـ برای پدر و مادر  ثابت می‌کند ، زیرا اولاً انتخاب سیره و روش زندگی آینـده ی فرزندان را منـوط به چگونگی تربیـت آنان توسط والدین می داند ، ثانیاً سن جوانی دوره ای اسـت که جـوان روش زندگی آینده‌ی خود را  بر پایه ی آموزه‌های خود انتخاب می کند و تربیت صحیح والدین می تواند او را در رویارویی با بحران انتخاب، که در این سنین اتّفاق می افتد، راهنمایی کند.

4- شناخت روحیات جوان

اولین گام در جهت انجام وظایف برای پدر و مادر شناخت ویژگی های روحی ـ روانی جوان است که والدین را در جهت در پیش گرفتن رفتاری متناسب ، یاری می دهد ، آن ها باید بدانند که جوان به دلیل تأثیرات ناشی از بلوغ در ابتدای جوانی از آشفتگی روحی و ناموزونی خاصی در مسائل روانی ، برخوردار است ؛ شاید به همین دلیل باشد که پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلّم) می فرماید: « الشبابُ شُعبهٌ مِنَ الجنونِ»[18]؛ (جوانی نوعی جنون است ).

از سویی دیگر جوان دارای احساسات و عواطف شدید است و در بسیاری از مواردتصمیم گیری های او تحت الشعاع احساسات قرار می گیرد و از آن جایی که میل به استقلال طلبی و شخصیت گرایی در او بیدار شده و از طرفی هم نمی خواهد وابسته و طفیل پدر و مادر باشد ، بین او و خواسته های بزرگ ترها و به طور کلی نسل قبل، اختلاف پیش آمده و حس نوگرایی و تنوع طلبی نیز به این اختلاف دامن می زند.

در اوایل سنین بلوغ به دلیل ترشح هورمون ها و هم چنین کندی رشد عقلانی در این دوره جوان به تخیّلات روی آورده و در برخی موارد به هنگام بروز بحران، حالت واقعیت گریزی پیدا می کند؛ اما به تدریج که از سنین بلوغ فاصله می گیرد و به علت رشد جنبه های عقلانی، تمایل قوی تری نسبت به حقیقت و واقعیت های زندگی پیدا می کند؛ ناگفته نماند همان طور که جوان به بلوغ جسمی و اوج زیبایی خود می رسد، گرایش به زیبایی و زیبایی دوستی نیز در او تقویت می شود، که هم جنبه ی مادی آن می تواند جوان را ساعت ها جلوی آینه نگه دارد (که البته امری طبیعی است) و هم جنبه‌ی  معنوی آن می تواند شکوفایی کمالات معنوی را در جوان به دنبال داشته باشد که در روایات زیادی نیز روی همین مسأله تأکید شده است: « فَإنَّهُم أسرَعُ إلی کلِّ خیرٍ[19]».

5- شناخت بحران های شروع جوانی

فرزندان در سنین اولیه (شروع جوانی) با سه بحران روبه رو هستند: بحران بلوغ، بحران هویت، بحران شخصیّت.

بحران بلوغ در اثر تغییراتی که در جهت تکامل جسمی فرزندان رخ می دهد، اتّفاق افتاده و تمام ابعاد زندگی آنان را تحت تأثیر قرار می دهد و منجر به احساس نا امنی و به هم ریختگی در جوان می‌گردد؛ والدین می توانند از طریق آرام کردن و کوچک سازی و آموزش مسائل بلوغ به فرزندان، از شدّت بحران بکاهند.

بحران هویت نیز به دلیل تغییرات ناشی از بلوغ ، رخ داده و تمام آموزه های قبلی نوجوان را  به هم می‌ریزد و به خاطر ویژگی های خاص روانی در این دوره، برداشت های جدید از زندگی، جهان بینی و… با اصرار دنبال می‌شود و هر چیزی ممکن است جوان را با دنیایی از سؤال روبه رو کند؛ در این موقعیت، عکس العمل والدین بسیار مهم است و برای کاهش شدت بحران لازم است والدین در برابر سؤال های نوجوان ، استقبال کرده و با جواب صحیح و قانع کننده، حس کنج کاوی او را جواب گو باشند و توجّه داشته باشند که در مقابل اصرار و پافشاری فرزندان نسبت به برداشت های جدید، ممانعت تنها کافی نیست؛ بلکه باید با پرهیز از نگرانی و تشویش، فرصت فهمیدن و درک همه چیز را به آنان بدهند و تا جایی که ممکن است، آگاهی های لازم را در اختیارشان بگذارند.

بحران شخصیت به دو دلیل اتفاق می افتد: یکی این که تأثیرات ناشی از بلوغ و بحران هویّت به عنـوان جزئی از شخصیت ، تـزلزلی در شخصیت نوجوان به وجــود می آورد و دیـگر آن کـه او می خواهد در بدو ورود به نوجوانی از حالت طفولیت و حقارت کودکی خارج شده و در جامعه‌ی  بزرگترها دارای شخصیتّی مقبول باشد و او را به رسمیت بشناسند و با او مانند یک فرد بزرگ رفتار کنند،  در حالی که والدین و بزرگ ترها، معمولاً او را به دیده ی کودک نگریسته و با او مثل کودک رفتار می کند  و این تناقض بین تمایل درونی و برخـوردهـای خـارجی، برشــدت بحـران می افزاید.

چند چیز شخصیت نوجوانان را تأمین می کند : توانایی انجام کار ، برخورداری از حق رأی و نظر دهی، داشتن حق مالکیت و…، که والدین می توانند با تامین این موارد، گامی بزرگ، در جهت تحکیم شخصیت فرزندان بردارند.

بعد از بحران های سه گانه که در اثر بلوغ اتفاق می افتد و یک مرحله ی حسّاس و تنش را به عنوان حدّ فاصل کودکی و جوانی به وجود می آورد، مرحله ی جوانی عملاً آغاز می شود.

6- شناخت عوامل مؤثر در تربیت موفق

در این مرحله در جهت تربیت فرزندان، شناخت دو گروه از عوامل مؤثر در تربیت برای والدین ضروری است؛ دسته‌ی اول، عواملی که موجب موفقیت والدین در تربیت فرزندان می شود و به دنبال آن سعادت و شکوفایی فرزندان را در بر دارد و دسته ی دوم عواملی است که منجر به انحراف فرزندان و عدم توفیق والدین در تربیت آنان می شود؛ از میان عواملی که موفقیت والدین در تربیت فرزندن را موجب می‌شود، شناخت سه مورد مهم تر به نظر می رسد:

1- شناخت جایگاه جوان در خانواده: طبق حدیث نبوی، جوان در کشورکوچک خانواده، نقش وزیر و مشاور را دارد، مشورت نیز در آیات و روایات از جایگاه بسزایی برخوردار است و رفتار والدین با فرزندان جوان به عنوان وزیر و مشاور علاوه بر اهمیت، فوایدی به همراه دارد؛ از جمله ی این فواید، شخصیت دادن به جوان، رشد فکری، تقویت قدرت تصمیم گیری و بروز استعدادهای بالقوه می باشد.

2- شناخت خصوصیات روانی و عاطفی جوان: به دلیل نزدیک بودن این خصوصیات با دوره‌‌ی  نوجوانی بسیار به هم شباهت دارند، اما برخی از خصوصیات نیز مختص دوران جوانی است  که اطّلاع  والدین از آن ها ضروری می نماید، از بین این خصوصیات  دو مورد جلوه‌ی بیشتری دارند یکی از آن ها روبه رویی با بحران انتخاب و نیاز به تحکیم باورهای  دینی است که مختص  جوانی است و در اثر شرایط بحرانی دوران نوجوانی و بلوغ پدید آمده و جوان را در روبه رویی با مسائل مختلف، دچار سردرگمی می‌کند و نیاز به استدلال منطقی و راهنمایی درست والدین دارد. دیگری تفاوت هایی است که بین دختران و پسران جوان وجود دارد و هر کدام به لحاظ  عاطفی و روانی، برخوردهای مناسب با خود را می طلبند، لذا لازم است والدین اطّلاعات کافی در این مورد داشته باشند.

3- شناخت نیازهای دوران جوانی: لازم است که والدین هم نیازهای معنوی فرزندان خود را دانسته و هم از نیازهای مادی آنان آگاهی داشته باشند.

در این میان همان طور که نیازهای مادی را مورد توجه قرار می دهند و خوراک و پوشاک فرزندان و نیازهای اقتصادی آنان را تأمین می کنند در جهت دفع نیازهای معنوی نیز توجه بیشتری مبذول دارند و مسائلی از قبیل فرهنگ اعتقادی، عبادی و هم چنین فرهنگ پوشش را در نظر داشته باشند و نیاز جوان به راهنمایی، تجربه و پشتیبانی والدین را در مسائل مختلف مدّنظر قرار دهند.

 

 4- شناخت عوامل انحراف: یکی دیگر از وظایف والدین که در جهت تربیت فرزندن ضروری است؛ شناخت عوامل انحراف و سقوط جوانان است، این عوامل که منجر به  عدم موفقیت  والدین در تربیت فرزندان و در نتیجه تباهی آنان منجرمی گردد، به سه دسته  تقسیم می شود: یک دسته عواملی که به خانه و خانواده بر می گردد، دسته ی دیگر عواملی که به جامعه و محیط اجتماعی مربوط می شود و دسته‌ی سوم عوامل شخصی است که منشأ آن خود فرد است.

در مورد دسته ی اول باید گفت، خانواده از چند جهت می تواند موجب سقوط و انحراف فرزندان جوان باشد؛ مسائلی مانند تزلزل و از هم گسیختگی خانواده و رفتارهای نادرست والدین که گاهی در تقابل با هم و گاهی نیز در تعامل با فرزندان، تعارض ایجاد می کند و جوانان را دچار مشکل می کند؛ هم چنین نبودن تربیت صحیح در دوران کودکی تاثیر زیادی در عدم تربیت پذیری در سنین جوانی داشته و ضعف عاطفی از یک طرف و آزادی کنترل نشده از طرف دیگر می تواند منشأ انحراف جوانان در خانواده باشد.

اما جامعه و محیط اجتماعی نیز عوامل انحراف جوانان را فراهم می کند،  گاهی از طریق دوستان و همنشینان وگاهی از راه مفاسد موجود در جامعه موجبات سقوط جوانان مهیا می شود ، محیط اقتصادی و اشتغالات  نامشروع نیز تأثیر منفی در روند تربیت جوانان می گذارد، هم چنین در تهاجم فرهنگ بیگانه از راه های گوناگون بر این امر دامن زده و راه های سقوط و انحراف جوانان را در سطح جامعه گسترش می‌دهد.

دسته سوم (عوامل شخصی) که منشأ آن خود فرد است، شامل چند مورد می باشد، یکی از آن عوامل بی کاری و عدم استفاده ی صحیح از اوقات فراغت است که موجبات اتلاف عمر و انحراف جوان می شود، پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله و سلّم) در این مورد می فرماید:

«لأنَّ المُؤمنَ إذا لم یکُن لهُ حرفهً یَعیشُ بدینِهِ»[20]؛ (اگرمومن شغلی نداشته باشد، از دینش ارتزاق می کند و آن را تباه می سازد).

علاوه بر بیکاری، بی تجربگی، سادگی و عدم اطلاعات کافی نیز هلاکت بسیاری از دختران و پسران جوان را در پی دارد که عدم اعتماد به نفس و نداشتن روحیه انتقادگر بر این امر دامن می زند؛ عامل دیگری که جنبه‌ی شخصی داشته و در برخی جوانان موجبات انحراف را فراهم می کند، غریزه‌ی جنسی است که در این دوران با پشت سرگذاشتن بلوغ فعال می شود و به دلیل نداشتن درک صحیح از عشق و عاشقی، آنان را به بیراهه می‌کشاند.

7- جنبه‌های عملی تربیت

به دنبال وظایف شناختی والدین در قبال تربیت فرزندان، آن چه اهمیت بیشتری دارد، جنبه‌های عملی تربیت است که باید در رفتار والدین نمود پیدا کند؛ از جمله جنبه های  عملی تربیت در رفتار، ایجاد الگوی مناسب (در همه ی ابعاد اخلاقی، اقتصادی، مصرفی، پوشش و… ) و برقراری ارتباطی صمیمانه با جوان است که به عنوان یک وظیفه برای والدین ضروری به نظر می رسد  زیرا تربیت صحیح نیاز به الگوی عملی دارد و لازمه‌ی الگو پذیری جوانان نیز برقراری ارتباط صحیح بین آنان و پدر و مادر است که با ایجاد شرایط، از بین بردن  موانع و به کارگیری  روش های درست میّسر می شود:

1- ایجاد اعتماد و ارتباط صمیمانه: در خانه‌ای که والدین مورد اعتماد فرزندان باشند و فرزندان به راحتی بتوانند مشکلات خود را با آنان در میـان بگذارند، اختـلاف فرهنـگی چـندانی بین آنان و فرزندانشـان وجود نداشــته باشـد، هم چنین از اقتدار پدر و مادر، در خانـواده کاستـه نشـده باشد، می‌‌‌‌‌توان از طریـق به کـار بردن روش های صحیح، ارتباط صمیمانه‌ای با فرزندان برقرار کرد.

2- ایجاد آرامش و امنیت رفتاری: یکی دیگر از وظایف والدین که با رفتار آنان ارتباط مستقیم دارد، ایجاد آرامش و امنیت رفتاری برای جوان است، که رفتاری مانند خشونت، ارتباط نامناسب، تشنج زایی در محیط خانواده، سخت گیری و امر و نهی بیش از حد و… آن را به مخاطره می اندزاد.

3- تقویت باور های دینی: به طور کلی خانواده ای از این نعمت بهره منده می شوند که باورهای دینی بین والدین و فرزندان مستحکم بوده و فرزندان از ایمان، اعتقاد و اعتماد به نفس برخوردار باشند. چرا که در محیط فرهنگی و فکری، بیرون از خانه جوان سعی می کند که مابین عقاید مذهبی و اطلاعات علمی خویش توافقی ایجاد نماید، یک بحران تردید در حدود 17 یا 18 سالگی پیدا می شود[21]، که برای تعامل درست  با این تردید لازم است والدین ازمنطق قوی و مستدل برخوردار بوده ونیز به مشاوران دینی باتجربه مراجعه کنند.

4- ایجاد سرگرمی و تفریحات سالم: از امیر مؤمنان علی(علیه السلام) نقل شده است که: « السرورُ یَبسُطُ النفسَ و یَثیِرُ النشاطَ» ؛[22] (خوشحالی و شادی مایه‌ی انبساط خاطر و برانگیزاننده‌ی نشاط است).

چنان که روشن است موفقیت هرکس به میزان نشاط و شادمانی او بستگی دارد، اما والدین در ایجاد سرگرمی و تفریح برای فرزندان، باید سالم بودن و مفید بودن آن را نیز در نظر داشته باشند و توجه کنند که تفریحات ناسالم جوانان را آلوده و منحرف می سازد.

5- ارتباط با مراکز آموزشی: ایجاد هماهنگی و داشتن ارتباط مستمر با مراکز آموزشی و محل تحصیل فرزندان نیز یکی دیگر از وظایفی است که والدین بر عهده دارند و از این طریق هم می توانند رفت و آمد فرزندان خود را کنترل کنند و هم در جریان برنامه های آموزشی فرزندان خود باشند.

   پس از مراحلی که در مورد تربیت فرزند گذشت، استمداد از حضرت حق و تمسک به کتاب او می‌تواند والدین را در این راه یاری کند.

 

8- الگوهای قرآنی در برخورد با جوان

قرآن کریم که کتاب هدایت است و برنامه های کاملی برای تمام شئون زندگی دارد، در زمنیه های تربیت فرزندان نیز الگوهایی مناسب ارائه کرده است، که در این جا دو نـمونه یاد آوری می شود:

۱- رفتار شعیب (علیه السلام) با دخترش که می فرماید : « قالَت إحداهُما یا أبتِ استأجِرهُ إنَّ خیرَ مَنِ استأجَرتَ القویُ الامینُ»[23]؛ (دختر شعیب گفت ای پدر ! او را استخدام کن، زیرا بهترین کسی که می توانی استخدام کنی شخص توانا و امین است).

از این آیه می توان به نکاتی در رابطه چگونگی برخورد با دختران جوان دست یافت: [24]

- یکی این که فرزندان و حتی دختران جوان هم در تصمیم ها و کارهای مهم حق رأی و نظر دارند.

- دوم این که ایجاد روابط حسنه و آزادی بیان به عنوان یک ارزش به صمیمیت بین والدین و فرزندان نیاز دارد که با احترام به اعضای خانواده و نظرات آنان بدست می‌آید.

- نکته ی دیگر این که اعتماد به دختران و احترام به شخصیت آن ها موجب می شود به راحتی بتوانند حرف خود را با والدین  در میان گذاشته و آنان را مورد اعتماد بدانند.

۲- رفتار ابراهیم (علیه السلام)  با فرزندنش اسماعیل (علیه السلام) که الگوی مناسبی برای والدین در برخورد با پسران جوان است:

« فَلمّا بَلَغَ مَعَه السَّعی قالَ یا بُنَیَّ إنِّی أری فی المنام أنی أذبِحُکَ فانظُر ماذا تَری»[25] ؛ (همين كه به حد كار كردن رسيد بدو گفت پسرم در خواب مى‏بينم كه تو را ذبح مى‏كنم نظرت در اين باره چيست)؟

 

از این آیه و رفتار حضرت ابراهیم (علیه السلام) با فرزند جوانش دریافت می شود که[26]:

-  والدین باید فرزندان جوان خود را در کار و تلاش با خود همراه ساخته و در این راه تحمیل و اجباری به خرج ندهند بلکه هر کاری هم که از آنان می خواهند با رضایت و نظر خواهی از خودشان باشد.

-  مشـورت بـرای رشد شـخصیت فـرزندان لازم است و احتـرام به شـخصیت آنان محسوب می‌شود.

- گفت گو و درخواسته های والدین با فرزندان همراه با محبت و عطوفت بوده و در جوان، تنش ایجاد نکند.

 

 

توصیه ها و نتیجه گیری

  ۱- لازم است والدین در امـور مربوط به دیـن و مـکاتب انـحرافی، آگاهی، بینـش و بصیرت فرزندان جوان را افزایش دهند.

۲ - در ایجاد ارتباط و تبادل نظر با جوان مصلحت آنان را در نظر بگیرند.

۳- در برابر محدویت هایی که ایجاد کنند علاوه بر بیان علت و آگاهی دادن به فرزندان، چیزهای دیگری را جایگزین آن محدودیت ها کنند.

۴- در کنترل ارتباط های فرزندان و ایجاد هماهنگی بین خود و فرزندان و جوانانشان بکوشند.

۵- رفتارهای پدر ومادردرتقابل با هم أثر مستقیم بر فرزندان دارد، بنابراین از رفتار نامناسب در حضور فرزندان بپرهیزند.

۶- نیازهای اقتصادی فرزندان را درصورت توانایی بدون منّت و اذیت برآورند و در صورت عدم توانایی از ایجاد بدبینی و نگرش نامناسب در فرزندان خود اجتناب کنند.

از آن چه گفته شد در می یابیم که حیات تربیتی فرزندان شامل سه دوره ی کودکی، نوجوانی و جوانی است و دوران جوانی، حساس ترین آن مراحل است، والدین در زمینه ی تربیت فرزندان مسئولیت های سنگین تری بر عهده دارند که علاوه بر وظایف مقّدماتی مربوط به شروع جوانی و بحران های سه گانه، وظایف دیگری نیز در دو جنبه ی شناخت و رفتار بر عهده دارند.

وظایفی که جنبه ی شناختی دارد شامل شناخت عوامل موفقیت وسعادت فرزندان و عوامل عدم موفقیت و سقوط آنان می شود و وظایفی که جنبه ی عملی دارد شامل رفتاری است که والدین باید در برخورد با فرزندان جوان در پیش گیرند و نقش تربیتی خود را عملاً در زندگی ایفا کنند.

بنابر این نقش تربیتی والدین برای جوانان جنبه های مختلف دارد وتک بعدی نیست، تربیت اخلاقی، دینی، اقتصادی، اجتماعی و بدنی و… را شامل می شود و همه این ها علاوه برتلاش و سعی فراوان هماهنگی والدین و همگرایی آنان را در این امر می طلبد.

امید است که خداوند متعال، با توفیقات روز افزون، والدین را در تربیت فرزندانشان در مسیر صراط مستقیم یاری فرماید.                                                                         ان شـاء الله

 

 

منابع و مآخذ

 

  • آنتوان سیمونویچ ماکارنکو ، گفتارهایی در باره ی تربیت فرزندان ، ترجمه ی ابوتراب باقر زاده ، تهران ، چاپ پخش آشنا ، ۱۳۵۵ .

 

  • اخوان حكيمى- احمد آرام، الحياة با ترجمه احمد آرام‏، ج‏5، دفتر نشر فرهنگ اسلامى‏، تهران‏،1380.
  • ابن منظور، محمد بن مكرم،‏ لسان العرب،‏ ج14، چاپ سوم، ‏بيروت‏، دار صادر،1414.‏
  • حرّانی، حسین بن شیعه، تحف العقول: ترجمه ی محمد باقر کمره ای، مصحح علی اکبر غفاری، تهران، کتابچی، 1384.
  • دهخدا، علی اکبر ، لغت نامه ، ج۱۶ ، تهران ، انتشارات دانشگاه ، ۱۳۵۵.
  • ری شهری، محمد ، میزان الحکمه، ج 1و6 ، ترجمه ی حمید رضا شیخی ، قم ، دارالحدیث ، ۱۳۷٩.
  • ساعی، میر محمود، اخلاق و تربیت اسلامی: تهران، انتشارات پیام نور، 1374.
  • سید رضی، نهج البلاغه: ترجمه ی محمد دشتی، چاپ هشتم، قم، مشهور، 1380.
  • قائمی، علی، نقش پدر در تربیت: تهران، امیری، 1384.
  • قرائتی، محسن، تفسیر نور ج 10: چاپ اول، تهران، مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن، 1375.
  • لقمانی، احمد، شیوه های جذب جوانان در تبلیغ: چاپ نهم، قم، بهشت بینش، تابستان 1381.
  • …، جوانان پرسش ها و پاسخ ها، قم؛ بهشت بینش، ۱۳۸۲، ج ۱.
  • مسعود، جبران، فرهنگ رائد الطلاب: ترجمه ی عبدالستار قمری، چاپ اول، بی جا، یا دواره ی کتاب، 1379.
  • مظاهری، علی اکبر، هشدارهای تربیتی (راهنمای پدران و مادران و مربیان، چهل مسئله ی مهم تربیتی): چاپ هشتم، قم، هجرت، 1381.
  • مصطفوى حسن‏، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ج‏4‏، تهران‏، بنگاه ترجمه و نشر كتاب،‏1360 ش‏.

 

[1] - محمد بن مكرم،‏ ابن منظور، لسان العرب،‏ چاپ سوم، ‏بيروت‏، دار صادر،1414، ج14، ص 304.

[2] -  حسن مصطفوى ‏، التحقيق في كلمات القرآن الكريم،  تهران‏، بنگاه ترجمه و نشر كتاب،‏1360 ش، ج4‏، 37.    

[3] - میر محمود ساعی، اخلاق و تربیت اسلامی، تهران، پیام نور، ۱۳۷۴، ص ۱٩.

[4] -  علی اکبر دهخدا، لغت نامه ، تهران، انتشارات دانشگاه، ۱۳۵۵ ، ج ۱۶، ص ۱۳٩ .

[5] - جبران مسعود، فرهنگ رائد الطلاب، بی جا، یادواره ی کتاب، ۱۳۷٩ ، ص ۳٩٩ .

[6] - علی قائمی، نقش پدر در تربیت، تهران، امیری، ۱۳۸۴، ص ۱۵۰.

[7] - احمد لقمانی، جوانان پرسش ها و پاسخ ها، قم؛ بهشت بینش، ۱۳۸۲، ج ۱، ص ۱۷.

[8] - خلیل الحر، المعجم العربی الحدیث ( لاروس )، پاریس، مکتبه لاروس، ۱٩۱۷، ص ۶٩۲.

[9] - همو، شیوه های جذب جوانان در تبلیغ، قم بهشت بینش، ۱۳۸۱، ص ۷.

[10] - محمد ری شهری، میزان الحکمه، ترجمه حمید رضا شیخی، قم، دارالحدیث، ۱۳۷٩، ج ۶، ص ۲۶۴۸.

[11] - سوره ی روم ، آیه ی ۵۴ .

[12] -  حسین بن شعبه ی حرانی، تحف العقول، ترجمه ی محمد باقر کمره ای ، تهران ، کتابچی، ۱۳۷٩،   ص ۶۷ .

[13] -  محمد ری شهری ، میزان الحکمه ، ترجمه ی حمید رضا شیخی ، قم ، دارالحدیث ، ۱۳۷٩ ، ج ۱ ،ص ۱۰۲.

[14] - آنتوان سیمونویچ ماکارنکو ، گفتارهایی در باره ی تربیت فرزندان ، ترجمه ی ابوتراب باقر زاده ، تهران ،  چاپ پخش آشنا ، ۱۳۵۵ ، ص ۱۴.

[15] -  محمد ری شهری ، ج ۶ ، ص ۲۶۴۸ .

[16] -  سید رضی ، نهج البلاغه ، ترجمه ی محمد دشتی، قم ، مشهور ، ۱۳۸۱ ، ص ۲۲۵ .

[17] - علی اکبر مظاهری، هشدارهای تربیتی ، قم ، هجرت ،۱۳۸۱ ، ص ۱۵ ، ( به نقل از بحار ، ج ۲ ، ص ۸۷).

1 - رضی الدین طبرسی ، مکارم الاخلاق ، بیروت ، مؤسسه الأعلمی  للمطبوعات ، بی تا ، ص ۱۱۵.

[19] -  محمد ری شهری ، ج ۶ ، ص ، ۲۶۴۸ .

[20] - الحياة با ترجمه احمد آرام‏، اخوان حكيمى- احمد آرام، دفتر نشر فرهنگ اسلامى‏، تهران‏،1380 ،ج‏5، ص (491-490): النّبيّ (صلی الله علیه وآله وسلّم) إذا نظر إلى الرّجل فأعجبه قال: له حرفة؟ فإن قالوا: لا، قال: سقط من عيني. قيل: و كيف ذاك يا رسول اللَّه؟ قال: لأنّ المؤمن إذا لم يكن له حرفة يعيش بدينه. هر گاه پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله وسلّم) به مردى نگاه مى‏كرد و از او خوشش مى‏آمد مى‏پرسيد: كارى دارد؟ اگر مى‏گفتند: نه، مى‏فرمود: از چشمم افتاد. پرسيدند: اى پيامبر خدا چرا چنين است؟ فرمود: براى اين‌كه‏مؤمن اگر حرفه‏اى نداشته باشد با دينش زندگى مى‏كند (و به نام دين، بار دوش اين و آن مى‏شود).

[21]- محمد تقی فلسفی (جوان از نظر عقل واحساس)، ج 1، ص (378-377).

[22] - محمد تقی فلسفی، گفتار فلسفی ( جوان از نظر عقل و احساس)، تهران، هیأت نشر معارف اسلامی، ۱۳۴۸، ج 2، ص۴۱۳.

[23] - سوره ی قصص، آیه ی ۲۶.

[24]-   محسن قرائتی، تفسیر نور، تهران ، مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن، ۱۳۸۳ ، ص (۴۵  ـ ۴۰).

[25]-   سوره ی صافات، آیه ی ۱۰۲.

[26]-   محسن قرائتی ، ج۱۰ ، ص ۴٩ .

شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

مروری بر زندگی احمدبن موسی (شاه چراغ) علیهما السلام

30 مرداد 1395 توسط زینب خسروی نیا


1. شناسنامه
نام: احمد
لقب: شاهچراغ، سید‌السادات
کنیه: ابوعبدالله
پدر: امام موسی کاظم علیه السلام
مادر: امّ احمد
تاریخ ولادت: نامشخص
تاریخ شهادت: بین سال‌های 203 تا 218 هجری قمری
قاتل: قتلغ خان(حاکم شیراز) به فرمان مأمون عباسی
محل دفن: شیراز
2. ولادت
تاریخ دقیق تولد حضرت احمد بن موسی شاه چراغ سلام الله علیه مشخص نیست. اخیراً در شورای فرهنگ عمومی استان فارس نامگذاری یک روز به نام بزرگداشت آن حضرت مطرح شد و متولیان امر تصمیم گرفتند که روز تولد آن حضرت را به عنوان مراسم بزرگداشت انتخاب کنند. لذا برای مشخص شدن روز دقیق تولد، مورخان و محققان تحقیقات خود را آغاز کردند. اما پس از بررسی های به عمل آمده کارشناسان به این نتیجه رسیدند که روز تولد حضرت شاه چراغ بدرستی مشخص نیست و در این خصوص نقلهای متفاوتی وجود دارد. از این رو تصمیم بر این شد که در دهه کرامت یعنی حدفاصل تولد حضرت معصومه سلام الله علیها و امام رضا علیه السلام یک روز به عنوان روز بزرگداشت حضرت احمد بن موسی «شاه چراغ» تعیین شود.
3. پدر و مادر
حضرت سید امیر احمد(ع) ملقب به شاه چراغ و سیدالسادات، فرزند بزرگوار امام موسی کاظم علیه السلام است.
مادر وی، مشهور به «ام احمد»، مادر بعضی از فرزندان حضرت موسی بن جعفر(ع) بوده است.
ایشان داناترین، پرهیزگارترین و گرامی ترین زنان در نزد آن حضرت بودند و حضرت اسرار خود را به وی می گفتند و امانتشان را نزد وی به ودیعه می گذاشتند.
4. بیعت با علی بن موسی الرضا علیه السلام
چون خبر شهادت حضرت موسی کاظم علیه السلام امام هفتم شیعیان در مدینه شایع شد، مردم به در خانه ام احمد، مادر حضرت شاه چراغ «احمد بن موسی» گرد آمده و حضرت سید میر احمد را با خود به مسجد بردند، زیرا از جلالت قدر و شخصیت بارز و اطلاع بر عبادات و طاعات و نشر شرایع و احکام و ظهور کرامات و بروز خوارق عادات که در آن جناب سراغ داشتند، گمان کردند که پس از وفات پدرش امام موسی بن جعفر علیه السلام امام بحق و خلیفه آن حضرت فرزندش «احمد» است.
به همیت جهت در امر امامت با حضرتش بیعت کردند و او نیز از مردم مدینه بیعت بگرفت، سپس بر منبر بالا رفت، خطبه ای در کمال فصاحت و بلاغت انشاء و قرائت فرمود، آنگاه تمامی حاضرین را مخاطب ساخته و خواست که غائبین را نیز آگاه سازند و فرمود: همچنان که اکنون تمامی شما در بیعت من هستید، من خود در بیعت برادرم علی بن موسی علیه السلام می باشم، بدانید بعد از پدرم برادرم «علی» امام و خلیفه ی بحق و ولی خداست. و از جانب خدا و رسول صلی الله علیه و آله و سلم او، بر من و شما فرض و واجب است که امر آن بزرگوار را اطاعت کنیم و به هر چه امر فرماید گردن نهیم.
پس از آن شمه ای از فضایل و جلالت قدر برادرش علی علیه السلام را بیان فرمود، تا آنجا که همه حاضران گفته های آن بزرگوار را اطاعت کردند، ابتدا او بیعت را از مردم برداشت، سپس گروه حاضران در خدمت احمد به در خانه حضرت امام علی بن موسی علیه السلام آمده همگی با آن جناب بر امامت و وصایت و جانشینی امام موسی بن جعفر علیه السلام بیعت نمودند. و حضرت امام رضا علیه السلام درباره برادرش احمد دعا کرد و فرمود: همچنان که حق را پنهان و ضایع نگذاشتی، خداوند در دنیا و آخرت تو را ضایع نگذارد.
5. سفر به ایران
شیعیان و محبان اهل بیت علیهم السلام، پس از حضور با برکت امام هشتم علیه السلام در خراسان برای زیارت چهره تابناک امامت و ولایت از نقاط مختلف، به سوی ایران حرکت می کنند. حضرت احمد بن موسی(ع) نیز در همین سال ها(198-203 ه. ق) با جناب سید امیر محمد عابد و سید علاءالدین حسین(برادران ایشان) و جمع زیادی از برادرزادگان و محبان اهل بیت علیهم السلام، به قصد زیارت حضرت رضا علیه السلام از مدینه حرکت می نمایند تا از طریق شیراز به طوس عزیمت کنند. در بین راه نیز عده کثیری از شیعیان به آنان ملحق می شوند. خبر حرکت چنین قافله بزرگی مأمون خلیفه عباسی را به وحشت انداخت.
6. سفر به شیراز
در زمانی که حضرت امام علی بن موسی(ع) با ولایتعهدی تحمیلی در «طوس خراسان» بودند، حضرت احمد بن موسی(س) به اتفاق جناب سید محمد عابد و جناب سید علاءالدین حسین برادران خود و جمعی دیگر از برادرزادگان و اقارب و دوستان، به قصد زیارت آن حضرت از حجاز به سمت خراسان حرکت نمود. در بین راه نیز جمع کثیری از شیعیان و علاقه مندان به خاندان رسالت، به سادات معظم ملحق و به اتفاق حرکت نمودند تا جایی که می نویسند: به نزدیک شیراز که رسیدند، تقریباً یک قافله پانزده هزار نفری از زنان و مردان تشکیل شده بود.
خبر حرکت این کاروان را به خلیفه وقت(مأمون) دادند. وی ترسید که اگر چنین جمعیتی از بنی هاشم و دوستداران و فدائیان آن ها به طوس برسند، اسباب تزلزل مقام خلافت گردد. لذا امریّه ای صادر نمود به تمام حکام بلاد که در هر کجا قافله بنی هاشم رسیدند، مانع از حرکت شوید و آن ها را به سمت مدینه برگردانید. به هرکجا این حکم رسید قافله حرکت کرده بود مگر شیراز.
حاکم شیراز مردی به نام «قتلغ خان» بود. وی با چهل هزار لشکر جرّار، در «خان زنیان» در هشت فرسخی شیراز اردو زد و همین که قافله بنی هاشم رسیدند، پیغام داد که حسب الامر خلیفه، آقایان از همین جا باید برگردید. حضرت سید احمد(س) فرمود: «ما قصدی از این مسافرت نداریم، جز دیدار برادر بزرگوارمان». اما لشکر قتلغ خان راه را بستند و جنگ شدید خونینی شروع شد اما لشکر در اثر فشار و شجاعت بنی هاشم پراکنده شدند.
لشکر شکست خورده، تدبیری اندیشیدند. بالای بلندی ها فریاد زدند: «الان خبر رسید که ولیعهد(امام هشتم علیه السلام) وفات کرد»! این خبر مانند برق، ارکان وجود مردمان سست ‎عنصر را تکان داده، از اطراف امام زادگان متفرق شدند. جناب سید احمد(س) شبانه با برادران و اقارب از بیراهه به شیراز رهسپار گردیدند و با لباس مبدّل پراکنده شدند.
7. شهادت
حضرت احمد بن موسی(س) برای امان از گزند حکومت، به همراه برادر خود مخفیانه به شیراز رهسپار شد. سید احمد در شهر شیراز در منزل یکی از شیعیان در منطقه «سردزک» که مرقد ایشان در این منطقه واقع است، سکنی گزید و در خانه این شخص مخفی گشت و شب و روز را به عبادت می گذرانید.
«قتلغ خان» که جاسوسانی را برای شناسایی و دستگیر نمودن سادات که از مناطق خود فرار نموده بودند قرار داده بود، مکان ایشان را بعد از یک سال یافت و او و همراهانش را محاصره نمودند و نبردی بین آنها و مأموران حکومت در گرفت و سید احمد با شهامت و شجاعت هاشمی خود به دفاع از خود و همراهان خود پرداخت.
هنگامی که «قتلغ» دانست که از طریق ستیز مسلحانه، قدرت از میان بردن آنان را ندارد؛ از طریق خانه همسایه او شدند و از طریق شکافی که در خانه همسایه درست کردند وارد خانه ای که سید أحمد در آن پناه برده بود، شدند و زمانی که او برای استراحت و تجدید قوا، پس از نبردی طولانی به خانه رفته بود، هنگام خروج، با شمشیری بر سر او ضربه ای وارد کردند. سپس به دستور «قتلغ خان» خانه را بر روی آن بدن شریف خراب کردند و زیر آوار باقی گذاردند.
با توجه به تبلیغ گسترده حکومت و مأموران بر علیه تشیع و اهل بیت(ع) تعداد زیادی از مردم که از مخالفین تشیع بودند، حرمت بدن شریف نوه پیامبر را نگاه نداشتند و آن را در زیر آوار نگاه داشته و به خاک نسپردند.
پیغمبر عظیم الشان صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند أَرَادَ اللَّهُ‏ بِعَبْدٍ خَيْراً جَعَلَ لَهُ خَلِیلاً صَالِحاً إِنْ نَسِيَ ذَكَّرَهُ وَ إِنْ ذَكَرَ أَعَانَهُ (نهج الفصاحه، حکمت 3064) اگر خدا اراده کرد به کسی به بنده‌ای خیر برساند لطف و عنایت و رحمت و محبت خدا شامل حال بنده‌ای شد کمند جذبه و محبت خدا خواست به بنده‌ای بیندازد علامتش این است یک دوست خوب خدا سر راهش می‌گذارد

شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

دفتر مراجع : آيت الله العظمي خامنه اي(مد ظله العالی)

30 مرداد 1395 توسط زینب خسروی نیا

آيت الله العظمي خامنه اي(مد ظله العالی)، رهبر معظم انقلاب کلیک کنید

 

شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

شهیدی که بعد از شهادتش به زیارت امام رضا (علیه السلام) رفت

30 مرداد 1395 توسط زینب خسروی نیا

زیارت امام رضا (علیه السلام) بعد از شهادت

 شهید محمدرضا عاشور در سال ۱۳۴۴ متولّد شد. در مورخه ۶۱/۱/۱۲ برای اولین بار به جبهه رفت. در آخرین اعزام در مورخه ۶۴/۷/۷ به جبهه رفت و در مورخه ۶۴/۱۱/۲۲ در منطقه عملیاتی والفجر ۸ در فاو به شهادت رسید. آنچه می خوانید عنایتی است که خداوند متعال به این شهیدبزرگوار فرموده است:

 شهید محمدرضا عاشور پس از زخمی شدن در عملیات والفجر ۸ به یک بیمارستان در اصفهان منتقل می شود. در آنجا خانواده اش به بالینش می آیند و تا لحظات آخر عمرش در کنار او می نشینند. شهید عاشور قبل از شهادت، خطاب به خانواده اش می گوید: من آرزو داشتم پس از عملیات والفجر ۸ به پابوس امام رضا (علیه السلام) بروم، ولی افسوس که حالا دیگر نمی توانم …. و لحظاتی بعد به شهادت می رسد.

 برادرش او را در تابوت می گذارد و روی آن پارچه ای می کشد و می نویسد: محمدرضا عاشور اعزامی از گرمسار. سپس خود و خانواده برای مهیا کردن مقدمات تشییع جنازه به تهران و از آنجا به گرمسار می روند. جنازه این شهید با بقیه شهدا به تهران منتقل می شود. در تهران به دلیل نا معلومی، پارچه روی تابوت محمدرضا، با شهیدی از مشهد عوض می شود و جنازه را به مشهد می برند، غسل می دهند، کفن می کنند و در حرم امام رضا (علیه السلام) طواف می دهند.

 وقتی خانواده آن شهید برای دیدار آخر به سراغ جنازه می آیند می بینند این جنازه، جنازه شهید آن‌ها نیست. از آن طرف هم خانواده محمدرضا می بینند جنازه شهیدی دیگر را تحویل گرفته اند و بلافاصله به مرکز تلفن می زنند و قضیه را اطلاع می دهند. سرانجام هر دو خانواده، شهید خودشان را تحویل می گیرند و به خاک می سپارند. در حالی که شهید عاشور به آرزویش که زیارت امام رضا (علیه السلام) بود رسیده بود

http://yas70kj.kowsarblog.ir/

 

شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

30 مرداد 1395 توسط زینب خسروی نیا

تازه عروسی کرده بودن. با چند تا از دوستان قرار گذاشتیم گل و شیرینی بخریم و یه سری به شان بزنیم. خانه شان کوچک بود. یک پذیرایی دوازده متری داشتند. روی دیوار بالای پذیرایی یک قاب بزرگ خالی بود.
برای همه مان سوال شده بود. تا حالا ندیده بودیم کسی قاب خالی به دیوار پذیرایی خانه اش بچسباند.

عاقبت من طاقت نیاوردم و به نمایندگی از همه پرسیدم: این قاب خالی چیه!؟ نکند به زودی در این مکان عکس عروسی تان نصب می شود!؟ بچه ها خندیدند.
خودش هم لبخندی زد و جواب داد:نه. . . این قاب جای خالی عکس امام زمان است.
می خواهیم وقتی حضرت مهدی ظهور کردند و چهره شان را همه دیدند عکس شان را به دیوار خانه مان بچسبانیم. همه مان مات و مبهوت شدیم. یکی پرسید:
پس چرا از حالا قاب خالی زده ای به دیوار؟ هنوز که آقا ظهور نکرده اند. فوری جواب داد: همین دیگر…

می خواهیم همیشه یادمان باشد یک چیزی توی زندگی مان کم داریم.

هر لحظه که این قاب خالی را می بینیم یادمان می افتد که منتظر ظهور باشیم…

اللهم_عجل_لوليك_الفرج

 

شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

حجاب در قرآن

29 مرداد 1395 توسط زینب خسروی نیا

«يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً» سوره مبارکه أحزاب (33)59

اى پيامبر، به همسران و دخترانت و زن‏هاى مؤمنان بگو روسرى‏ها و چادرهاى خود را بر خويش بيفكنند (كه گردن و سينه و بازوان و ساق‏ها پوشيده شود) اين (كار) نزديكتر است به آنكه (به حجاب و عفت) شناخته شوند تا مورد تعرض و آزار (فاجران) قرار نگيرند و خداوند همواره آمرزنده و مهربان است.

 

شما باید برای دیدن نظرات وارد سامانه شوید در حال حاضر وارد شده اید !

If you have no account yet, you can register now...
(It only takes a few seconds!)


فرم در حال بارگذاری ...

  • 1
  • 2
  • ...
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

روزنه امید

بسم الله الرحمن الرحیم انا اعطیناک الکوثر
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اخبار
  • ادعیه و زیارت
  • بدون موضوع
  • تاریخ
  • تبلیغ
  • تحقیقات
  • تربیت فرزندان
  • حجاب
  • حکایت اخلاقی -تربیتی
  • خانواده
  • شعر و ادب
  • شهدا
  • عکس
  • فرهنگی اجتماعی
  • فرهنگی اجتماعی
  • لینک
  • نقاشی
  • کلام رهبری

Random photo

ازدواج نور مبارک
دریافت کد پیغام خوش آمدگویی

دریافت کد پیغام خوش آمدگویی

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس