امروز روز مخصوص زیارت امام رضا علیه السلام و به روایتی روز شهادت آن حضرت است.[1]
چنانچه در تاريخ ثبت شده است، مأمون به اجبار فضل بن سهل و امام رضا (ع) را همراه خود به سمت بغداد برد، در يكى از منازل ميان راه فضل را به حمام فرستاد و عدّهاى با شمشير بر او وارد شدند، و وى را به قتل رساندند و بعد هم مأمون ادّعا كرد كه قاتلان او را مجازات نموده و در باره او خونخواهى خواهد كرد.
حالا فقط امام رضا (ع) باقى مانده بود، مطابق روايت شيخ مفيد، امام رضا (ع) به علّت زهر كمى كه در غذايشان ريخته بودند بيمار شده بود، سپس مأمون به عيادت ايشان رفت و گفت: چاره بيمارى شما آب انار است در حالى كه آب انار را قبلا به زهرى مهلك آلوده بود بعد آن آب انار را به دست خويش به امام رضا (ع) نوشانيد، ابا صلت هروى مىگويد: به نزد امام رفتم در حالى كه پيش از من مأمون از حضور امام بيرون آمده بود، امام را رنگ پريده و نالان ديدم، آنگاه به من فرمود: (اى ابا صلت، كار خود را كردند) و سپس به حمد و ستايش پروردگار مشغول شد.
از محمّد بن جهم روايت شده: امام رضا (ع) بسيار انگور دوست مىداشت، پس مأمون مقدارى انگور تهيّه كرد و در بيخ دانههاى آن سوزنهاى زهر آلود فرو كرد و چند روز بعد سوزنها را بيرون آورد و انگور را به نزد امام بردند و امام از آن انگور تناول كرد و همان امر باعث شهادت آن حضرت شد.
پس از وفات امام رضا (ع) مأمون يك شبانه روز مرگ او را مخفى داشت، آنگاه بدنبال بعضى از علويان فرستاد و در حضور آنها اظهار تألم و ناراحتى كرد و گريست و جسد سالم امام رضا (ع) را به آنها نشان داد تا بدانند، مأمون آن حضرت را به قتل نرسانده است! هرثمه نقل مىكند: نيمه شب امام مرا خواست تا به حضور او بروم، وقتى به خدمت امام (ع) رسيدم، فرمود: مأمون تصميم دارد مرا مسموم سازد، آگاه باش كه بعد از شهادتم، او مىخواهد مرا غسل دهد و در پشت قبر هارون دفن كند، به او بگو دست نگهدارد تا فرزندم از مدينه بيايد و مرا غسل دهد و بر من نماز خواند، چون امام را فقط امام مىتواند غسل داده و بر او نماز بخواند، آنگاه به مأمون بگو جلوى قبر پدرش را بشكافد، قبرى آماده آشكار خواهد شد كه بايد مرا آنجا دفن كنيد.
همان طور كه امام (ع) فرموده بود واقع شد و امام غريبانه در ديار طوس در قريه سناباد به خاك سپرده شد، آن محل اكنون مشهد الرّضا و قبله عاشقان اهل بيت و دوستداران ائمه عليهم السلام است و پيامبر اكرم (ص) فرموده اند: (در آينده پارهاى از تن من در ديار خراسان به خاك سپرده مىشود، هر مؤمنى كه او را زيارت كند، خداوند عزّ و جلّ بهشت را بر وى واجب و آتش را بر بدنش حرام مى كند).
بدينسان آن گوهر تابناك و پاره تن رسول اللَّه (ص) مظلومانه به شهادت رسيد، درود خدا بر او و پدران و فرزندان اطهرش باد.[1]
بخشی از سخنان حضرت رضا علیه السلام
: هر كس به روزى كم راضى شود، خداوند از عمل كم او راضى خواهد شد.
- بخيل را آرامش، حسود را لذّت، ملول را وفا و دروغگو را مروّت نيست.
- بر مؤمن سزاوار است كه از پروردگار و پيامبر و امام خود سه خصلت را بياموزد، 1) خصلتى كه از پروردگار بايد بياموزد، عيب پوشى و كتمان است.
2) خصلتى كه از پيامبرش بايد بياموزد، مداراى با مردم است.
3) خصلتى كه از امام خود بايد فرا بگيرد، صبر در برابر ناملايمات و شدائد است.
- خرد انسان تمام نمىگردد، مگر آنكه در او ده ويژگى باشد:
1) از او اميد خير برود.
2) مردم از بدى او در امان باشند.
3) نيكى اندك ديگران را بسيار شمارد.
4) خير بسيار خود را كم انگارد.
5) هر چه از او حاجت طلبند، دلتنگ و ملول نشود.
6) در طول عمر خويش از كسب دانش خسته نشود.
7) فقر در راه خدا برايش محبوبتر از توانگرى باشد.
8) خوارى در راه خداوند برايش از سر فرازى در راه دشمن خدا، محبوبتر باشد.
9) گمنامى برايش شيرينتر از شهرت و بلند آوازگى باشد.
10) كسى را نبيند، جز آنكه با خود بگويد: او از من بهتر و پرهيزكارتر است.
چون همانا مردم دو دستهاند: يا حقيقتا از او بهتر و پرهيزكارترند يا بدتر و پستتر از او، پس چون با بدتر از خود ديدار كند، شايسته است كه با خود بگويد: شايد خوبى او پنهان باشد و من نمىدانم.
و چون با بهتر و باتقواتر از خود ملاقات كند، بايد براى او خضوع و فروتنى كند تا به او ملحق شود، پس چون چنين كند، بزرگىاش فزونى گيرد و خوبىاش بهتر شود و يادش نكو گردد و بر اهل زمانه سرورى يابد.[3]
[1] منتهی الآمال ج2، ص471
[2] جزائرى، نعمت الله بن عبد الله، قصص الأنبياء ( قصص قرآن - ترجمه قصص الأنبياء جزائرى) - تهران، چاپ: اول، 1381 ش، ص 816.
[3] همان، ص817.